۱۳۸۸ مرداد ۲۶, دوشنبه

عناوين خبرها

ـ تهران تجمع خانواده هاي بازداشت شدگان قيام و اعتصاب غذاي خانواده هاي زندانيان مقابل زندان اوين

ـ آغاز اعتصاب غذای گروهی از بازداشت‌شدگان از امروز دوشنبه 26 مرداد88

ـ تجمع خانواده هاي بازداشت شدگان قيام مقابل بيدادگاه انقلاب تهران

ـ آماده شدن مردم کردستان برای اعتصاب عمومی

ـ تجمع 100 تن از مادران شهدا از جمله مادر ندا آقا سلطان در پارك لاله

ـ افشای ابعاد جدیدی از شکنجه‌های زندانیان

ـ گفتگو با یکی از بازداشتی‌ها: اعدام‌های نمایشی، خودکشی زندانیان و خوابیدن روی آسفالت

ـ آقای بروجردی می‌داند که تجاوز در زندان‌ها حقیقت دارد

ـ جمهوری اسلامی به کجا می‌رود؟! ماجرای شهادت نوجوان 12 ساله نیز حقیقت دارد!

ـ اسامی بازداشت شدگان حاضر در سومين دادگاه نمایشی

ـ تعداد قابل توجهي از زندانيان كردستان در معرض اعدام

ـ محمدعلي دادخواه بعد از 40روز به بخش عمومي زندان اوين منتقل شد

ـ 5 مداح معروف تهران در فهرست سازمان‌دهندگان لباس‌شخصی‌ها

ـ برخورد قضايی با مزاحمان پشت بامها!

ـ توقیف موقت روزنامه اعتماد ملی

ـ معترضان به توقیف روزنامه اعتمادملی امروز در مقابل دفتر روزنامه تجمع خواهند کرد

ـ کروبي جزييات ماجراي ترانه موسوي را افشا كرد

ـ افروغ: از کیهان به قوه قضائیه شکایت خواهم کرد

ـ آخوند صانعي: هرچه فشار بيشتر مي‌شود آگاهي و تنفر بيشتر مي‌شود

ـ ثبت شکایت علیه رفسنجانی در دادگاه ویژه روحانیت

ـ سایت اطلاع‌رسانی آیت‌الله دستغیب هک شد

ـ بیانیه شماره هفت مجمع روحانیون مبارز: امواج اهانت به آقاي كروبي نگرانيها را بيشتر مي‌كند. امروز نبايد نسبت ـ بازداشتهاي غيرقانوني و جنايتهايي كه رخ داده ساكت نشست

ـ متن کیفرخواست عمومی سومین دادگاه نمایشی

ـ انفجار بمب دست ساز در نزدیکی فرمانداری اردبیل

ـ آخرین اخبار لیست کابینه پیشنهادی احمدی نژاد

ـ پاسدار محصولی وزیر دفاع، پاسدار جلیلی وزیر خارجه

ـ لغو سفر امروز بشار اسد به تهران

قيام

تهران تجمع خانواده هاي بازداشت شدگان قيام و اعتصاب غذاي خانواده هاي زندانيان مقابل زندان اوين

روز يكشنبه 25 مرداد حدود 150 نفر از خانواده هاي بازداشت شده ها در مقابل زندان اوين از ساعت 8 صبح همزمان با شروع ساعت اداري تجمع كردند و خواستار آزادي عزيزان خود بودند. برخي از پدران و مادران كه تعدادي از آنها پير و مسن هستند مي‌گفتند كه از ديروزآنها هم همزمان با فرزندان خود دست به اعتصاب غذا زده اند و تا عزيزانشان آزاد نشوند هر روز از صبح در مقابل زندان اوين تحصن مي كنند.در ميان آنها حداقل 28 نفر ازخانواده ها از روز گذشته در حال اعتصاب غذا بسر می برند از جمله آنها خانواده حکيمی،خانواده نصيرپور و نصرالله زاده می باشند. قرار است که بر تعداد اعتصاب غذا کنندگان افزوده شود.دراين مدت آنقدر بر خانواده ها فشار روحي وارد شده كه اکثرا بر اين عقيده هستند كه ديگر به دادن ملاقات اصراري ندارند و تنها خواهان آزادي عزيزان خود هستند چرا كه فرزندان آنها بي گناه و تنها براي گرفتن حق قانوني خود در اين مدت تحت بازداشت و شكنجه قرار گرفته اند.امروز هم مانند ديروز مانع استفاده خانواده ها از سرويس بهداشتي شدند.گرما و عدم اعتناي مسئولان زندان اوين باعث افزايش فشار روي خانواده ها مي شد تا جايي كه خانواده ها با صداي بلند خامنه اي و احمدي نژاد را نفرين مي كردند.از صبح دو اتومبيل نيروي انتظامي با 7 مامور در مقابل زندان اوين مستقر كرده بودند تا خانواده ها را تحت كنترل داشته باشند

آغاز اعتصاب غذای گروهی از بازداشت‌شدگان از امروز دوشنبه 26 مرداد88

سايت موج آزادي (26مرداد88) نامه گروهي از بازداشت‌شدگان در اندرزگاه شماره هفت اوين را كه اعلام كردند از روز دوشنبه دست به اعتصاب مي‌زنند (با خط خودشان) درج كرده است ولي قسمت پايين نامه كه حاوي اسامي اعتصاب‌كنندگان است را حذف كرده و نوشته در صورت ادامه بي‌توجهي مسئولان قضايي اسامي اعتصابيون را منتشر خواهد كرد

متن نامه:

به نام خدا

ما امضا کنندگان ذیل، جمعی از شهروندان این سرزمین که طی حوادث پس از انتخابات بازداشت شده و اینک در قرنطینه اندرزگاه 7 زندان اوین به سر می‌بریم، بدین وسیله با شما هم‌میهنان سخن می‌گوییم و شما را از تصمیم خود آگاه می‌سازیم. ما مدتهاست که در بلاتکلیفی به سر می‌بریم و از روند قضایی پرونده‌هامان بی‌اطلاعیم. دراین مدت بارها در شرایط خشونت‌باری بازجویی شدیم و جهت اقرار به کارهای ناکرده تحت فشار قرارگرفتیم، اتهامات واهی و بی‌اساس بر ما تحمیل گردید، امکان دفاع آزادانه از ما سلب و حقوق شهروندی اولیه‌مان نادیده انگاشته شد. ازهمین رو به نشانه‌ی اعتراض به وضعیت موجود از روز دوشنبه مورخه بیست و ششم مردادماه دست به اعتصاب غذا خواهیم زد تا صدای ناشنیده مانده‌مان را به گوش متولیان امر برسانیم. ما خواهان چیزی جز رسیدگی عادلانه و منصفانه به پرونده‌مان نیستیم. بدیهی است اعتصاب مذکور تنها در صورت تعیین تکلیف و آغاز رسیدگی به پرونده‌هامان در روزهای آتی منتفی خواهد شد.

تجمع خانواده هاي بازداشت شدگان قيام مقابل بيدادگاه انقلاب تهران

روز يكشنبه 25مرداد88 بيش از 120نفر از خانوادههاي بازداشت شدگان قيام مردمي در مقابل بيدادگاه انقلاب تجمع كردند و خواهان آزادي عزيزان خود و پايان دادن به دادگاه هاي فرمايشي شدند.

آماده شدن مردم کردستان برای اعتصاب عمومی

چهارشنبه 28 مرداد مصادف با سی امین سالگرد حمله نیروهای سپاه و ارتش جمهوری اسلامی به مردم بی‌دفاع و آزادیخواه کردستان است. گروههای انقلابی و آزادی خواه کردستان مردم را به گرامیداشت یاد و خاطره ی شهدای راه قیام و آزادی دعوت می‌کند و از مردم شریف کردستان می خواهد در روز چهارشنبه 28 مرداد برای نشان دادن همبستگی خود با آزادیخواهان کرد در تمامی شهرها و روستاهای مناطق کردنشین دست به اعتصاب عمومی بزنند و به این طریق مخالفت خود را با نظام فاشیست ایران نشان دهند. (آژانس ايران خبر ـ 25مرداد88)

تجمع 100 تن از مادران شهدا از جمله مادر ندا آقا سلطان در پارك لاله

سایت روز: جمعی از مادران عزادار دیروز هم به روال شنبه‌های گذشته، برای سوگواری فرزندان شهید ایران در پارک لاله تهران جمع شدند؛ اما ماموران انتظامی و لباس شخصی‌های حاضر در این پارک با ممانعت از تجمع ایشان آنها را به خارج از پارک هدایت کردند.

یکی از این مادران در این باره گفت: "حدود ساعت 7 بعد از ظهر نزدیک به 100 زن سیاه‌پوش که در میان آنها خانواده ندا آقاسلطان نیز حضور داشتند، دور آبنمای پارک لاله تهران جمع شدند. … بالاخره ماموران طاقت نیاوردند و با ممانعت از ایستادن و حتي قدم زدن ما، به سمت راه خروجی پارک هدایتمان کردند. اینکار با اعتراض برخی از زنان روبرو شد. اما در نهایت آنها مادران عزادار را از پارک لاله بیرون کردند. (ايران پرس نيوز ـ 25مرداد88)

سركوب ـ شكنجه ـ دستگيري

افشای ابعاد جدیدی از شکنجه‌های زندانیان

گزارش «موج سبز آزادی» از جلسه دیشب خانواده‌های زندانیان و آسیب دیدگان با یک نماینده مجلس

در دیدار جمعی از خانواده‌های زندانیان و آسیب دیدگان حوادث اخیر با یک نماینده اصولگرای مجلس، ابعاد جدیدی از شکنجه‌های اعمال شده بر روی زندانیان فاش شد: از خوراندن قرص و کوبیدن ساچمه بر سر، ضربه‌های پیاپی بر محل اصابت گلوله!

بر اساس گزارش خبرنگار «موج سبز آزادی» از این جلسه، مادر هنگامه شهیدی ضمن ابراز نگرانی شدید نسبت به وضعیت دخترش، وضع وی را در دیداری که با وی داشته، این‌گونه توصیف کرد: وقتی وی را دیدم، چندان به حال خود نبود و وقتی در آغوشش گرفتم و به سر و پشت وی دست کشیدم، به خاطر درد ناله می‌کرد. به او گفتم: مقاومت کن و علیه خودت اعتراف نکن. گفت: ای بابا! اینجا قرصهایی به من می‌دهند که ذهنم کاملا خالی می‌شود و نمی‌توانم به چیزی فکر کنم. وی با ترس می‌گفت: هر روز چند بار به سلولم می‌آیند و می‌گویند می‌خواهیم ببریم اعدامت کنیم.

پدر یکی از بازداشت‌شدگانی که به شدت تحت شکنجه قرار گرفته بود نیز گفت: جراحات ناشی از شکنجه بر پسرم به حدی بوده که یک چشم وی را خالی کرده‌اند و یکی از چشم‌هایش کم‌سو شده و جای تعداد زیادی ساچمه بر سرش قابل مشاهده است و کلیه‌ی وی نیز آسیب دیده است.

یکی از افرادی که در میدان آزادی هدف اصابت گلوله قرار گرفته بود، نیز ماجرای مصدومیت، بازداشت و شکنجه خود را این‌گونه شرح داد: در حال خرید نوشیدنی از یک دست‌فروش بودم که تیری به پایم اصابت کرد. سعی کردم خودم را به کناری بکشم، اما در همین حال تعدادی لباس شخصی که متوجه تیر خوردنم شدند، من را با ضرب و شتم با خود بردند. البته مرا به یک بیمارستان منتقل کردند تا تیر را در بیاورند، اما دوباره از بیمارستان به محل دیگری منتقلم کردند و در آنجا آن‌قدر به محل بخیه و جراحاتم ضربه وارد کردند که خون زیادی از زخم‌هایم جاری بود. در اثر این جراحات، عصب سیاتیک من قطع شده است. وی که به تازگی دوره‌ی مهمانداری در هواپیما را در یکی از کشورهای آسیایی به اتمام رسانده بود، همچنین خبر داد که به دلیل این جراحات و نیز مصدومیت از ناحیه‌ی فک، از ادامه‌ی کار خود بازمانده است. (موج سبز آزادي ـ 25مرداد88)

گفتگو با یکی از بازداشتی‌ها: اعدام‌های نمایشی، خودکشی زندانیان و خوابیدن روی آسفالت

خبرگزاري هرانا مصاحبه‌يي را با يكي از بازداشتيهاي آزاد شده درج كرده است كه قسمتهايي از آن در زير آمده است. اين خبرگزاري نوشته برای امنیت شخص مصاحبه شوند، نام و مشخصات وی نزد خبرگزاری هرانا محفوظ است.

من ساعت 10 شب در یکی از خیابان‌های فرعی گیشا "کوی نصر" توسط نیروهای موتور سوار لباس شخصی و ضد شورش بازداشت شدم و با ضرب به وسیله‌ی شوکر و باتوم به کلانتری 127 منتقل شدم. در زمانی که بازداشت شدم به همراه بیش از 20 نفر به کلانتری منتقل شدم. از ثانیه‌یی که بازداشت شدیم نیروهای لباس شخصی با باتوم به ما حمله‌ور شدند و بدون این‌که دلیلی وجود داشته باشه ما را کتک می زدند. می‌گفتند شما آشوب‌گر هستید و موتورهای پلیس را به آتش کشیدید در حالی که حداقل من روحم هم از این جریان اطلاع نداشت. می‌خواستم عرض خیابان را طی کنم تا به منزل یکی از بستگانم بروم که بازداشت شدم و بیش از 25 روز را در بازداشت گذراندم. بدون دلیل و بی گناه. بعد از این‌که به کلانتری منتقل شدیم ما را به بازداشت‌گاه فرستادند و در اتاقی که ظرفیت 10 نفر را داشت بیش از 25نفر را نگ‌داری می‌کردند. ساعت 3 شب تمامی افراد را از بازداشتگاه بیرون آوردند و به حیاط بردند. با دست‌بند همه‌ی ما را، رو به دیوار کردند و شروع کردند به کتک زدن. سربازها هم ما را می‌زدند و در حین زدن شروع به فحاشی می‌کردند و می‌گفتند به خاطر شما سه شب است که نخوابیدیم و دائم در آماده‌باش هستیم. به خاطر فشاری که در این چند روز بر آن‌ها وارد شده بود کنترل خودشان را از دست داده بودند تا می‌توانستند ما را کتک زدند. بعد از ضرب و شتم در حیاط کلانتری حدود 1 شب کسی که با لباس شخصی بود و خودش را از پلیس امنیت معرفی می‌کرد شروع به بازجویی از من و سایر افراد بازداشتی کرد و فقط یک سوال می‌پرسید چند موتور را به اتش کشیدی؟ وقتی جواب منفی می‌دادم و ابراز بی‌اطلاعی می‌کردم شروع به ضرب و شتم من می‌کرد … روز بعد به آگاهی شاپور منتقل شدیم و همه‌ی نفرات را به خط کردند و حدود یازده ساعت ما را روی آسفالت نشاندند به صورتی که کمرمان خم شده و سرهای‌مان روی زانو بود به حالتی که سر من با کمر نفر جلویی باید برخورد می‌کرد و هر کس که به بالا و یا طرفین را نگاه می‌کرد فورا با باتوم مورد ضرب و شتم قرار می‌گرفت و به سر و صورت‌اش می‌زدند. آن‌قدر با لگد به پاهای‌مان زدند که نمی‌توانستیم راه برویم و پاها‌ی‌ام کاملا کبود شده بود. تا ساعت 11 شب در حیاط اگاهی بر روی زمین نشسته بودیم. دراین مدت اصلا به ما آب و غذا ندادند. آن شب در حیاط آگاهی روی آسفالت خوابیدیم. فردای آن روز هم باز همین جریان اتفاق افتاد؛ از صبح تا ساعت یازده شب را بدون آب و غذا سر کردیم و ساعت 11 شب با چشمان بسته و دست بند به وسیله‌ی یک خودرو ون به پلیس امنیت منتقل شدیم. در گاهی شاپور بیش از 500 نفر بودیم اما در پلیس امنیت در حدود 60 نفر بودیم. در پلیس امنیت باز هم مورد ضرب و شتم قرار گرفتیم به طوری که بینی من از دو ناحیه شکست. رفتار وحشیانیه‌یی با ما داشتند. در مدت این سه روز آن‌قدر کتک خورده بودم که دیگر درد را حس نمی‌کردم . ما فقط در این مدت با دست‌های بسته کتک می‌خوردیم بدون تفهیم اتهام. انگشت نگاری شدیم و از ما عکس‌برداری کردند و هر شش نفر را به یک سلول انفرادی در پلیس امنیت انتقال دادند. فردای آن شب، ساعت 4 باز هم به آگاهی شاپور منتقل شدیم در آن‌جا به تفکیک نفرات پرداختند. در جمع به همه اعلام کردند هر کس مصاحبه‌ی تلویزیونی انجام دهد و اعتراف کند که در تظاهرات‌ها حضور داشته و فریب خورده، پرونده‌ی وی را مختومه خواهند کرد. از میان افرادی که آن‌جا حضور داشتند، کسانی که تحصیل کرده بودند را بیش‌تر آزار می‌دادند. معتادان و یا کسانی که جای چاقو و یا خال‌کوبی روی صورت‌شان یا دست‌ها‌یشان بود را جمع کردند و برای مصاحبه بردند. در این میان 500 نفر بازداشتی جدید را هم که روز قبل دستگیر کرده بودند را به گوشه‌ی دیگر حیاط منتقل کرده بودند و با آن‌ها هم همان کاری را انجام می‌دادند که با ما در روزهای قبل انجام داده بودند .آن شب هم روی آسفالت آگاهی شاپور خوابیدیم .ساعت 3 شب از آگاهی شاپور با دست‌بند و چشم‌بند به زندان اوین منتقل شدیم. در هر اتاق 8 نفر جا داده شدیم. بعد از یک شب، به قرنطینه‌ی 1 زندان اوین منتقل شدیم و تقریبا یک هفته در آن‌جا بودیم. وضعیت کمی به‌تر شده بود و دست‌رسی به حمام داشتیم. بعد از یک هفته ما را به قرنطینه‌ی 7 منتقل کردند.

در مدتی که در قرنطینه بودم 3 بار بازجویی شدم هر باز به مدت 6 ساعت. ابتدا بازجوی من بارها به من می گفت که اعتراف کنم تا از این وضعیت رها شوم و او در پرونده به من کمک کند . کلیه‌ی تماس‌های تلفنی من را آورده بودند. تمامی پیام‌های کوتاه‌ام را پرینت گرفته بودند و از من می‌خواستند که با مشاهده‌ی عکس‌ها نفرات را شناسایی کنم. فشارهای روانی بسیار بالایی به من وارد می‌کرند و از من می‌خواستند که بنویسم و اعتراف کنم که به ماموران نیروی انتظامی حمله کردم و موتورهای آن‌ها را به آتش کشیدم اما هیچ کدام از این‌ها، واقعیت نداشت . من از روند پرونده‌ی کسی اطلاعی نداشتم اما در میان بچه‌هایی که آن‌جا بودند چند نفری توجه من را جلب کردند، نه به لحاظ اعترافی بلکه به لحاظ روحی. یکی از کسانی که بعد از ما به اوین آورده بودند، شب کنار من خواب بود (البته این را هم بگویم به علت جمعیت خارج از ظرفیت بازداشت‌گاه شب‌ها ما چسبیده به هم و روی یکی از شانه‌های‌مان می‌خوابیدیم). از شدت لرزش بدن‌اش من بیدار شدم و بیدارش کردم. جوان 18 ساله‌یی بود و در خواب از شدت ترس هذیان می‌گفت. وقتی دلیل ترسش را جویا شدم به من گفت که بعد از بازداشت‌اش او را به پلیس امنیت منتقل کردند و چشم‌های او را بعد از ضرب و شتم بستند و برای اعتراف‌گیری از اون طناب دار را به گردن‌اش انداخته بودند و او را بالای یک چهار پایه برده بودند و دایم تهدید می‌کردند که چهار پایه را می‌کشند و اعدامش می‌کنند و جسدش را نابود می‌کنند. طوری که خانواده‌اش هم متوجه نشوند. چند باری هم به پایه‌های چهارپایه ضربه زده بودند و حسابی این جوان را ترسانده بودند. دو نفر هم دست به خودکشی زدند. یکی به دلیل این‌که یک‌سال تلاش کرده بود و خود را برای کنکور آماده کرده بود اما در زمان کنکور خودش را به جای این‌که سر جلسه‌ی امتحان ببیند در زندان می‌دید و دیگری به دلیل این‌که خبردار شده بود مادرش به خاطر نداشتن خبر از فرزندش در ایامی که بازداشت شده بود، سکته کرده و یک نفر هم به خاطر مشکلات روحی خودش را حلق‌آویز کرد. دو نفری که رگ‌های دست‌شان را زده بودند را بهداري منتقل کردند و فکر می‌کنم که مشکلی برای‌شان پیش نیامد. اما از نفر سوم خبری نداشتیم . در زندان اوين وضعیت بسیار بد بود. رفتار تحقیرآمیز زندا‌نبانان و سربازان زندان به علت افزایش تعداد بازداشت شده‌گان از یک طرف، کمبود نیرو برای سر و سامان دادن به وضع زندانیان، کمبود جا و نبود امکانات اولیه‌ی بهداشتی از طرف دیگر از مواردی بود که می‌شود به آن اشاره کرد . یک روز به ما گفتند که فردا قرار است نماینده‌گان سازمان ملل برای فیلمبرداری به بازداشت‌گاه بیایند. همان روز به ما تیغ برای اصلاح دادند، اجازه دادند که تمامی افراد به حمام بروند و همان شب به بچه‌ها گفتند فردا اگر از وضعیت بد در دوران بازداشت سوالی شد باید جواب‌هایشان منفی باشد و از وضعیت زندان اعلام رضایت کامل کنند. نباید از شکنجه شدن صحبتی داشته باشند، اعتراض نکنند و اگر چنین اتفاقی بیافتد روند پرونده‌شان به حالت تعلیق در خواهد آمد و آزادی‌شان به تعویق خواهد افتاد. ما هم فقط در این فکر بودیم که هر چه زودتر از این جهنم رهایی پیدا کنیم و سکوت کردیم. (وقتي از طرف سازمان ملل براي بازديد از زندان آمدند) تنها روزی بود که لب‌خند بر لب زندانبان بود و با همه مهربانانه برخورد می‌کردند و همراه با غذای‌مان ماست پاستوریزه دادند. افراد سازمان ملل هم از بازداشت شدگان سوالاتی را در خصوص نحوه‌ برخورد و شرایط زندان می‌پرسیدند که همه رضایت خودشان را اعلام می‌کردند از ما فیلم‌برداری کردند و رفتند . من تقریبا 28 روز در بازداشت بودم و زمانی من را آزاد کردند که جایی از کبودی روی پاها و یا دستهايم نبود. فقط شکسته‌گی بینی‌ام بود که کبودی اطراف چشم‌هايم کمی از بین رفته بود. در نهایت با تودیع وثیقه و با اتهام شورش و تخریب اموال عمومی بدون هیچ‌گونه مدرکی تا روز دادگاه موقتا آزاد شدم. ( امير كبير ـ 25مرداد88)

آقای بروجردی می‌داند که تجاوز در زندان‌ها حقیقت دارد

یک منبع آگاه از تصریح یک جوان بازداشتی در زندان اوین به وقوع تجاوز در حضور بروجردی نماینده مجلس خبر داد. این منبع که پس از گفتگوی تلویزیون دیشب بروجردی با خبرنگار «موج سبز آزادی» گفتگو می‌کرد، با اظهار تعجب شدید از اینکه آقای بروجردی در برابر دوربین‌های تلویزیون وقوع تجاوز در زندان‌ها را رد کرده، ماجرایی را که در زمان بازدید نمایندگان از زندان اوین اتفاق افتاده، فاش کرد.

وی گفت: در بازدید اخیر وی از زندان اوین، یکی از پسران بازداشت شده ادعا کرد که در زندان مورد تجاوز قرار گرفته و پس از انتقال وی به پزشکی قانونی، این ادعا مورد تإیید پزشکان نیز قرار گرفته است. او از آقای بروجردی خواست صادقانه به رسانه‌ها بگوید که در زنان اوین چه چیزهایی شنیده است، و تاکید کرد که دیر یا زود این خبرها درز خواهند کرد و در آن صورت آقای بروجردی به عنوان یک نماینده، جوابی برای ملت نخواهند داشت.( پيك ايران 25مرداد88)

جمهوری اسلامی به کجا می‌رود؟! ماجرای شهادت نوجوان 12 ساله نیز حقیقت دارد!

…یک منبع موثق به «موج سبز آزادی» خبر داد که ماجرای شهادت نوجوان 12 ساله‌ای به نام «علیرضا توسلی» که پیش از این گفته شده بود در بهشت زهرا با ضربه باتوم به سرش به شهادتش رسیده است، صحت دارد. این منبع گفت: صحت این ماجرا به تایید کمیته تحقیق تعیین شده از سوی دو چهره شاخص اصلاح طلب نیز رسیده است. کمیته مورد اشاره همچنین خبردار شده که جسد این نوجوان در اراک به خاک سپرده شده است. این در حالی است که پیش از این صداوسیمای جمهوری اسلامی به صراحت خبر شهادت این نوجوان 12 ساله را تکذیب کرده بود، تصویر اعلامیه فوتش با تاریخ ماه قبل نیز در اینترنت منتشر شده بود و خبرنگار صداوسیما با پدر و مادرش و حتی با راننده‌ای که گفته می‌شد با او تصادف کرده نیز در این باره گفت‌وگو کرده بود! (سايت موج سبز آزادي ـ 26مرداد88)

اسامی بازداشت شدگان حاضر در سومين دادگاه نمایشی

خبرگزاری سپاه پاسداران (فارس): در جريان برگزاري سومين دادگاه رسيدگي به اتهامات متهمان پرونده كودتاي مخملي كيفرخواست و اتهامات 28 نفر از متهمان مطرح و مورد رسيدگي قرار مي‌گيرد.

1 - عليرضا اشراقي 2 - پيام ده پناه 3 - ميثم قرباني 4 - يقوقيل شائوليان 5 - زيبا عسگري 6 - حسين باستاني نژاد 7 - موسي شاه كرمي 9 - مرداد ورشويي10 - ايمان سهراب‌پور 11 - ايمان پوررضا 12 - مهدي فتاح بخش 13 محمدرضا اسماعيل زاده 14 - حسام ترمسي15 - محمد رسولي16 - حسين اعظامي 17 - مهرداد اصلاني 18 - كامران جهانباني 19 - شهرام موسيوند 20 - محمد درمنكي فراهاني 21 - مهدي مقيمي 22 - مجيد مقيمي 23 - امير حجتي 24 - فرتاش فرهاد پور 25- مسعود شميراني 26 - اكبر اجدادي 27 - محسن جعفري 28 - مهدي مرتضي پور (ايران پرس نيوز ـ 25مرداد88)

تعداد قابل توجهي از زندانيان كردستان در معرض اعدام

رئيس كل دادگستري رژیم در كردستان، علي اکبر گروسي گفت، هم اکنون اکثريت زندانيان استان کردستان محکومين به مواد مخدر هستند و تعداد قابل توجهي از محکومين مواد مخدر استان به اعدام محکوم شده اند و از دادستان سنندج هم خواستيم که جهت تسريع در اجراي احکام همکاري لازم را انجام دهد. ضروري است که روند اجراي احکام با سرعت بيشتري پيش برود. (ايران پرس نيوز ـ 25مرداد88)

محمدعلي دادخواه بعد از 40روز به بخش عمومي زندان اوين منتقل شد

روزنامه اعتماد: محمدعلي دادخواه وکيل دادگستري و از اعضاي کانون مدافعان حقوق بشر پس از نزديک به 40 روز بازداشت در بند امنيتي زندان اوين به بخش عمومي انتقال يافت.. محمد سيف زاده يکي از وکلاي دادخواه در ارتباط با وضعيت موکلش گفت؛ اتهامهاي دادخواه به هيچ وجه من الوجوه به ايشان وارد نيست. ايشان يک وکيل حقوق بشري است، جزء اولين کساني است که زماني که ما کانون مدافعان حقوق بشر را تاسيس کرديم به ما پيوستند و در مورد اين پرونده هاي رايگان و پرريسک و پرخطر، هميشه پايدار بودند و اين پرونده ها را قبول کردند. وي همچنين زمان تشکيل دادگاه دادخواه را نامشخص اعلام کرد.(ايران پرس نيوز ـ 25مرداد88)

5 مداح معروف تهران در فهرست سازمان‌دهندگان لباس‌شخصی‌ها

…بررسی‌های خبرنگار «آینده» نشان می‌دهد بسیاری از نیروهای لباس شخصی که در ناآرامی‌های پس از انتخابات به ضرب و جرح مردم پرداخته‌اند، توسط 5 تن از مداحان معروف تهران سازماندهی شده‌اند.

به گزارش سايت «آینده»، این افراد که جزو افراد جاهل و مریدان این 5 مداح معروف هستند، با درخواست برخی چهره‌های سیاسی از این مداحان سازماندهی شده و با ابزارهایی نظیر زنجیر، میله آهن، چاقو و پنجه بکس اقدام به ضرب و جرح مردم در خیابان‌های تهران می‌کردند. گفته می‌شود ح-س یکی از این 5 مداح که سابقه درگیری‌های فیزیکی در دهه گذشته را نیز دارد، خود شخصاً در برخورد با مردم حضوری فعال داشته است. (پيك ايران ـ 25مرداد88)

برخورد قضائی با مزاحمان پشت بامها!

قوه قضائیه به شکایات مردم درخصوص سردادن برخی شعارها وتکبییرها بر پشت بام ها که مصداق برهم زدن آرامش و مخل نظم عمومی باشد رسیدگی می کند. به گزارش خبرنگار اجتماعی جهان، اخیرا برخی هموطنان ساکن در بعضی محلات شمال و شمال غرب تهران با مراجعه به برخی کلانتری ها و دادسراها خواهان رسیدگی و برخورد با برهم زنندگان آرامش و آسایش مردم ازپشت بام ها شدند. (جهان نيوز ـ 25مرداد88)

اخبار شقه

توقیف موقت روزنامه اعتماد ملی

روزنامه اعتماد ملی به دستور نماینده دادستانی به طور موقت توقیف شد. حسین کروبی با اعلام این خبرگفت: شب گذشته (یک شنبه شب) نماینده دادستانی با حضور در چاپخانه روزنامه اعتماد ملی توقیف موقت این روزنامه را اعلام کرد. فرزند مهدی کروبی علت توقیف روزنامه را چاپ نامه کروبی در پاسخ به هتاکی های صورت گرفته نسبت به وی دانست.(اعتماد ملي 26مرداد88)

معترضان به توقیف روزنامه اعتمادملی امروز در مقابل دفتر روزنامه تجمع خواهند کرد

دو روز پس از پخش فراخوان انصار حزب‌الله در نمازجمعه برای تجمع حامیان کودتای ۲۲ خرداد در مقابل دفتر روزنامه اعتمادملی، این روزنامه اصلاح‌طلب توقیف شد. به گزارش «موج سبز آزادی» به دلیل فشارهای وارده بر کروبی از سوی کودتاگران، تجمع حامیان اعتمادملی و شیخ اصلاحات که قرار بود امروز، دوشنبه، ساعت ۴ بعدازظهر در مقابل دفتر روزنامه واقع در زیر پل کریم‌خان برگزار شود از طرف مهدی کروبی ملغی اعلام شد. با این حال جمع کثیری از وبلاگ‌نویسان و کاربران اینترنت در صفحه‌های فیس‌بوک، بالاترین، تویتر و فرندفید خبر از برگزاری تجمع حامیان کروبی در اعتراض به توقیف روزنامه اعتمادملی در مقابل دفتر این روزنامه داده‌اند. به نظر می‌رسد، گرچه مهدی کروبی تحت فشار مجبور به ملغی اعلام کردن این برنامه شده اما سبزهای معترض به توقیف این روزنامه باز هم فردا در مقابل دفتر روزنامه تجمع خواهند کرد و فریاد اعتراض سر خواهند داد. (سايت موج سبز آزادي ـ 26مرداد88)

کروبي جزييات ماجراي ترانه موسوي را افشا كرد

مهدي كروبي در واكنش به جوسازي هاي اخير و توهين هايي كه نسبت به وي وارد شد گفت: " برخي فكر مي كنند كه با اين تهمتها و فحاشي ‌كردن ها من از ميدان كنار مي روم ولي من به اين آقايان توصيه مي كنم كه حداقل تاريخ را مطالعه كنند و ببينند كه بعد از انقلاب و در عرصه ماجراي مجلس سوم و مسائلي كه در اوخر آن مجلس روي داد و هر حرفي كه خواستند نسبت به من زدند از جمله آنكه گفتند كروبي با دلارها از ايران خارج شده است چه كسي بود كه ايستادگي و تحمل كرد. "

‌طي هفته اخير حملات تندي نسبت به من وارد شد، حملاتي كه از تريبون نماز جمعه و يا از سوي برخي از نمايندگان مجلس، صدا و سيما و مطبوعات و وابستگان به نهادها و برخي از روحانيت مطرح شد كه من در برابر اين مباحث گفته بودم كه چنانچه اين روند ادامه پيدا كند من ناگفته هايي را بازگو خواهم كرد. …پس از انتخابات رياست جمهوري دهم حوادثي در كشورمان رخ داد كه از نظر خشونت، بي قانوني،خودسري و دخالت افراد غير مسئول به نام نظام و شبه نظامي و لباس شخصي ها امري بي سابقه بود و چنين است كه انسان هاي مسئول،دلسوز و آگاه بايد احتياط و تحفظ را كنار گذاشته و به هر صورتي كه صلاح مي دانند اقداماتي انجام دهند كه مانع ازتكرار اين حوادث شده و ريشه برخوردهاي اين چنيني خشكانده شود. در هر كجاي دنيا ممكن است كه چنين حوادثي اتفاقي بيافتد كه در عرصه تظاهراتي جمعيتي را دستگير كنند اما فكر نكنم كه چنين برخوردهايي صورت گرفته باشد كه گروهي را دستگير كرده و آنها را به مكان هاي خاصي منتقل كنند و با آنها هر رفتاري كه مي خواهند انجام دهند. در واقع ابتدا افراد را به مكان هاي نامعلومي منتقل كنند كه كه حتي رياست قوه قضائيه و دادستان كل كشور كه بگويند اين رفتارهايي كه انجام شده است زير نظر زندان هاي رسمي كه تحت نظر ما بوده روي نداده است و البته پس از مدتي مشخص شود كه زير زميني در وزارتخانه اي وجود داشته و يا اينكه در بازداشتگاه كهريزك،كلانتري،پايگاههاي بسيج برخوردهايي صورت گرفته است. "…

"‌تمام اين حوادثي كه روي داده است به علت اعتراض مردم به نتيجه يك انتخاب بوده است آيا بايد با مردمي كه تنها از سرنوشت راي خود سوال مي كنند چنين برخورد كرد ؟ در عرض چند روز تعدادي كشته شده و برخي آسيب ديده اند به طوري كه دندان ها و سرها شكسته شده است و حتي چشماني كور شده و برخي تحت شكنجه ها جان باخته اند. اين درحالي است كه معمولا شكنجه‌ها براي گرفتن اعتراف با حساب و كتاب صورت مي گيرد و حتي اگر آن فرد زير شكنجه از حال برود او را به بيمارستان منتقل مي‌كنند و باقي بازجويي را در حالي انجام مي دهند كه او تحت درمان است. بنابراين از اين جهت من مي گويم كه خشونت هايي از سوي افرادي ناآگاه و بي تدبير صورت گرفته كه بي‌سابقه است و البته اين رفتارها در قبال افرادي بوده كه تنها به انتخاباتي اعتراض داشته اند. "…

ما هر روز اخباري را از نحوه برخورد با مردم دريافت مي كرديم اخباري كه همين افرادي كه مورد ضرب و شتم قرار گرفته اند نزد من مي‌آمدند و بيان مي كردند. رفتارهاي خشونت آميزي كه با زنان و مردان صورت گرفته است مانند آنكه هنگامي كه به منزل زن جواني مراجعه كرده اند تا او را بازداشت كنند اين زن را در مقابل چشمان مادرش به شدت مورد ضرب و شتم قرار داده اند و اين زن هنگامي كه هيات بررسي تحقيق و تحفص از وضعيت زندانيان اخير را در زندان مي بيند با شجاعت مقابل انها مي ايسند و نسبت به اين رفتار اعتراض مي كند.…بعد از مدتي اخباري به من درباره آزار جنسي بازداشت شدگان رسيد كه به علت ناراحتي شديد از اين موضوع نامه اي را به صورت محرمانه به رييس قوه قضائيه نوشتم. در همان نامه هم نگفتم كه حتما چنين اتفاقي روي داده است بلكه گفتم كه شايعه شده كه چنين ماجرايي روي داده و افرادي از آشنايان خودمان نيز اين مطلب را گفته اند… در همين راستا برخي از تريبون نماز جمعه ،‌مجلس،وابستگاه به نهادهاي نظامي،سايتها و خبرگزاري ها،مطبوعات و صدا و سيما به بنده فحاشي كردند. ولي از اين ميان آنچه بيش از همه تاسف مرا برانگيخت مطالبي بود كه از تريبون نماز جمعه عليه من مطرح شد و تريبون مقدس نماز جمعه كه بايد در آن دردهاي مردم گفته شود و از حقوق آنها دفاع شود به تريبوني براي فحاشي عليه فردي تبديل شد. چنين برخوردهايي در حالي نسبت به بنده صورت گرفت كه من تنها با نگارش نامه اي يادآور شدم كه بررسي شود آيا چنين مسائلي روي داده است يا خير و اگر هست آيا عاملان آن مجازات خواهند شد و يا اينكه اعلام بركناري عده اي كه چنين تخلفاتي را انجام داده اند تنها براي جنجال سازي بوده است و تمامي اينها به سركار خود برمي گردند مانند همان كساني كه زماني آن شكنجه ها ر انجام دادند و آبروي نظام را در عرصه هاي بين اللملي بردند و فيلمي از ان منتشر شد كه هيچ بيننده اي نتوانست ان را بيش از ده دقيقه نگاه كند و اكنون سخناني درباره فعاليت هاي آنها شنيده مي شود كه چنانچه لازم باشد درباره آنها سخن خواهم گفت. "

درهمين راستا برخي از نمايندگان مجلس نيز با ادبياتي نامناسب به تكرار ان پرداختند. هرچند كه اگر وابستگان به نهادهاي خاص و يا برخي از مطبوعات و صدا و سيما چنين مطالبي را مطرح كنند دور از انتظار نيست چرا كه اينها اجير و اسير هستند … به مانند اينكه اخيرا يكي از روزنامه ها كه عادت دارد با آبروي ديگران بازي كند جمعي از كارگزاران نظام كه اخيرا نامه اي را نوشته اند افراطي و رانت خوار ناميده است حال اينكه به عنوان مثال يكي از امضاكنندگان اين نامه محمدعلي نجفي است كه 8 سال وزير آموزش و پرورش ،‌وزير آموزش عالي كشور و رييس سازمان برنامه و بودجه بوده است كه زماني كه من نماينده امام در حج بودم در آنجا به من كمك مي كرد و اينك همين فرد را رانت خوار ناميده است. به نظر مي رسد كه اين نهادها خود را معيار و ميزان الاعمال مي دانند كه ديگران بايد خود را با آنها بسنجند. اينها به جاي اينكه كساني را كه به اين كشور خيانت كرده اند مورد حمله قرار دهند به فرزندان انقلاب حمله مي كنند و آبروي انها را مي ريزند. همين اندازه نيز بگويم روزنامه اي كه چنين مطلبي را مي نوسيد مسئولش از دوستان نزديك سعيد امامي و همكار او بوده است كه به قول يكي از بزرگان حاشيه امن دارد و رويين تن است،اگر اسفنديار رويين تن بود و تنها چشمش آسيب پذير بود اين برادر رويين تني است كه چشمش نيز از آسيب مصون است. …زماني كه جواني به نام غنيان در اين حوادث پس از انتخابات كشته شد اين خبرگزاري به نقل از پدر اين فرد نوشت كه گفته است موسوي مسئول خون فرزندش است كه پدر غنيان چندي بعد اين خبر را تكذيب كرد. كه اينهم نمونه اي از آشكار شدن دروغ گويي برخي از رسانه هاست… امام جمعه اي كه در كنار حرم ثامن الحج اين حرف ها را مي زند و بنده را تروريست مي خواند گويي فراموش كرده كه در همان روزگار مبارزه كه طيف روحانيون آواره و بي خانه و كاشانه بوده اند و همه تحت تعقيب قرار داشته و يا تبعيد بودند و بنده نيز به عنوان عضو كوچكي از اين نظام در ميان آنها حضور داشتم،ايشان به همراه جمعي ديگر با پول هايي كه در اختيار داشتند سفرهاي متعددي به پاكستان داشت تا انكه به تبليغ براي مرحوم آيت الله شريعتمداري بپردازد. ما كه به ايشان عيبي نگرفتيم ولي اين روال طبيعي تاريخ است كه اكنون او از تريبون نماز جمعه به دفاع از جمهوري اسلامي بپردازد و بنده را ضد انقلابي و تروريست بداند. "‌آقايي كه در تهران از تريبون نماز جمعه چنين حرف هايي را مي زند همان فردي است كه هرچه من از ديگران سوال كردم سوابقي از ايشان نداشتند و همين اندازه از دوستانش شنيدم كه در صف اول درس آيت الله منتظري مي نشسته و در زماني كه برخي از دوستان نزديك از مواضع ايشان گله مند بودند ايشان به شدت از مواضع او حمايت مي كرده است و پس از امام جز مخالفين درجه اول آيت الله منتظري تبديل شد و از اين طريق رشد جهشي و غير معقول پيدا كرد. "…

"‌برخي از وابستگان به نهادهاي نظام بسيار پهلوانانه وارد ميدان شده اند و هر چه كه خواستند نسبت به بنده گفتند ولي يكي از همين معترضين كه در نهادهاي شبه نظامي نيز فعال است فراموش كرده كه دولت وقت به علت همين رفتارها و كارهايش او را از وزارت اطلاعات اخراج و به جاي ديگر منتقل كرد. "

كروبي در ادامه اين گفت وگو با تاكيد بر اينكه چنانچه اين روند ادامه پيدا كند مسائل ديگري را صريح (تر) از گذشته مطرح خواهد كرد به بيان واقعيت ماجراي ترانه موسوي پرداخت و تاكيد كرد : "‌من از پشت پرده اين ماجرا مي گويم تا ببينم كساني كه در مزمت دروغگويي صحبت مي كنند برآشفته خواهند شد و در برابر اين دروغگويي موضع گيري كنند."

…. براي اجراي اين سناريو به وسيله فردي كه نام او را نمي برم متوجه شدند كه خانواده اي عروسي دارند به نام ترانه موسوي كه در كانادا زندگي مي كند و تنها نياز به ان بود كه به صحنه سازي بپردازند و خانواده اين دختر را وادار به انجام مصاحبه اي كنند كه در ان بگويند دخترشان زنده است و در كانادا زندگي مي كند.…پس چند نفر از افراد نظامي ،‌انتظامي و اطلاعاتي كه چهره هايي شناخته شده هستند به منزل اين خانواده محترم و شريف مي روند و خطاب به خانواده مي گويند كه ترانه موسوي دچار سانحه سوختگي شده و براي انكه معلوم شود اين عروس انها هست يا خير بيايند و جنازه اش را تحويل بگيرند. در همين هنگام پدرخانواده مي گويد كه عروس ما در ايران زندگي نمي كند و چون بزرگان خانه اهل سياست نبوده و چهره هاي علمي هستند بسيار ساده به اين موضوع نگاه كردند. در همين حال پدر خانواده به پسرش كه يكي از چهره هاي علمي و سياسي است تلفن مي كند و مي گويد كه چنين ماجرايي روي داده و شماره تلفن ديگر پسرش شوهر ترانه را مي خواهد كه فرزندش به او مي گويد برادرش براي انكه بداند موضوع از چه قرار است به كانادا رفته وهنوز نرسيده كه بتوانند با او تماس بگيرند. در همين حال مادر متوجه مي شود كه چنين اتفاقي افتاده و از حال مي رود و به بيمارستان منتقل مي شود. پدر خانواده وقتي كه متوجه مي شود قضيه جدي است براي بار دوم با پسرش تماس مي گيرد كه او متوجه مي شود قضيه بيخ پيدا كرده و بنابراين خود را شتاب زده به منزل مي رساند. او مشاهده مي كند كه چند نفري در خانه حضور دارند كه برخي از انها از چهره هايي هستند كه در دوران دفاع مقدس حضور داشته اند كه اين موضوع مرا به ياد سخني از شهيد حميد باكري مي اندازد كه مي گفت :‌" اي كاش ما درجبهه ها به شهادت برسيم زيرا اگر مانديدم معلوم نيست كه چه بلايي بر سرمان آيد و جز چه جمعيتي باشيم "… اين آقا كه داراي آگاهي سياسي بود هنگامي كه با اين افراد صحبت مي كند مي گويد كه نزد من اين حرف ها را نزنيد چرا كه من مي دانم اصل قضيه چيست و حتي اين اصطلاح را به كار مي برد كه پيش كولي ملق نزنيد. آن افراد نيز چون متوجه آگاهي اين فرد مي شوند از اين جهت با او صحبت مي كنند كه براي حفظ نظام و در مقابله با جنجال سازي هاي رسانه هاي بيگانه به صلاح است كه با انها همكاري كنند. در همان حال اعضاي خانواده گفته اند كه شما از ما چه مي خواهيد آنها مي گويند كه شما در مقابل دوربين قرار بگيريد و بگوييد كه ترانه زنده است. برادر شوهر ترانه ابتدا مخالفت مي كند و مي گويد كه اصل اين قضيه صحيح نيست و از سوي ديگر ما هم تاحدودي چهره هايي شناخته شده هستيم و البته از آنها پرسيده كه چنانچه چنين كاري انجام شود با ترانه واقعي چه كار خواهند كرد كه ان افراد گفته اند كه شما به اين كارها كاري نداشته باشيد و نگران نباشيد. همچنين اين خانواده گفته اند عكسي كه شما داريد عروس ما نيست كه انها مي گويند شما به اين كارها كاري نداشته باشيد. در همين حال برادر شوهر ترانه كه يكي از چهره هاي علمي و سياسي بوده است تحت تاثير قرار مي گيرد و فكر مي كنيد كه با انجام چنين كاري در مقابل سوءاستفاده بيگانگان ايستادگي مي شود ولي او پيشنهاد مي كند كه بروند و با پدر و مادر ترانه صحبت كنند…. چنين شد كه مادر و پدر ترانه موسوي در مقابل دوربين قرار گرفتند و گفتند كه دخترشان زنده است و در كانادا زندگي مي كند. البته بعد از اينكه اين خانواده متوجه شده اند كه اصل ماجرا چه بوده است بسيار ناراحت شده اند و مي خواستند كه ماجرا را بازگو كنند كه همين برادر شوهر ترانه به انها گفته كه حرفي نزنيد و گرنه سرنوشت شما معلوم نيست كه چه شود. "… چطور اين مسئولان انتظار دارند كه در تهران و انهم در عصر ارتباطات حادثه اي روي دهد و كسي متوجه ان نشود. "…

" همان شبي كه فيلمي درباره ترانه موسوي از تلويزيون پخش مي شد من قبل از انكه در جريان اصل ماجرا قرار گيرم تحت تاثير قرار گرفتم ولي همان شب به مراسم عروسي رفتند كه در ان مراسم جواني نزد من آمد و گفت آيا اينها فكر مي كنند كه مردم نمي‌دانند چند تا ترانه موسوي در ايران وجود دارد و من از اين حرف متعجب شدم و با خود گفتم من با اين سن و سال و تجربه اي كه دارم به موضوع شك كردم ولي اين جوان اصلا شك هم نكرده است. "

وي با اشاره به موثق بودن مبنعي كه جزئيات ماجراي ترانه موسوي را به وي منتقل كرده است گفت :‌"‌مي دانم كه آنها از چه طريقي اين ترانه موسوي را پيدا كرده اند و منبع خبر نيز موثق است واگر لازم باشد در اين باره صريح تر صحبت مي كنم تا مشخص شود كه نقش افراد تا چه اندازه بوده است."

وي همچين به مورد ديگري از رفتارهاي برخي از مسئولان اشاره كرد و گفت :‌" در سالهايي كه قتل هاي زنجيره اي رخ داده بود هنوز انتخابات سال 76 برگزار نشده بود كه گفتند حرم امام (ره)‌را منفجر كرده اند و قصد داشتند تا در حرم حضرت معصومه نيز بمب گذاري كنند كه عامل ان دستگير شده است. پس از گذشت يك هفته چند دختر را به تلويزيون آوردند و انها بسيار سر و حال در مقابل دوربين طوري سخنراني كردند كه از هر سخنران ماهري بهتر صحبت كردند. من درهمان زمان خنديدم و گفتم كه اين موضوعي مسخره است مگر مي شود كه فردي را بازداشت كنند و او را شكنجه كنند تا اعترافي كند و بعد با اين سرعت و با اين حالت انها را به مقابل دوربين بياورند و انها نيز اعتراف كنند. نتيجه چنين كارهايي موجب روي دادن ماجراي قتل هاي زنجيره اي،نويسندگان و كشته شدن فروهر و همسرش مي شود. "…اكنون شرايطي را ايجاد كرده ايد تا ديگر كسي جرات حرف زدن نداشته باشد ولي من باز ( سايت سحام نيوز25مـرداد1388)

افروغ: از کیهان به قوه قضائیه شکایت خواهم کرد

… اين بار براي برخورد با طيفي اينچنيني كه كيهان و كيهانيان پرچمدارش هستند، راه ديگري را انتخاب كرده ام. اين بار مصرانه حق و حقوق خودم را عطف به نظام قضايي مي‌كنم، زيرا معتقدم به رغم همه افت و خيز‌ها هنوز اندك استقلال راي‌اي براي اين قوه باقي مانده است و شايد بتوان به عنوان يك ملجأ در برابر اين ميزان از بيداد به دستگاه قضايي پناه برد. هر چند كه سناريوي شنيع تخريب و ترور شخصيت‌هاي فرهنگي، سياسي و انقلابي پروژه‌اي ريشه دار است و به صحنه كشاندن ريشه‌هاي واقعي ومنبع اصلي آن كار آساني نيست اما من هنوز در اين كشور اندك اميدي براي رسيدگي به اين بيدادگري‌ها دارم. پروژه تخريب از يك سيستم كلي تغذيه مي‌شود و هر كس گوشه‌اي از آن را گرفته است و عملياتي مي‌كند و در اين ميان حسين شريعتمداري و اطرافيانش بازيگران اصلي اين خيمه‌شب‌بازي هستند. سال‌هاست كه اين بازي ادامه دارد، هر بار با خواندن اخبار صفحه دو و سرمقاله‌هاي شريعتمداري و ديگر يادداشت‌هايي كه در اين بولتن تخريبي منتشر مي‌شد، دلم به درد مي‌آمد اما از شما چه پنهان اولين بار درد اين دروغ پراكني‌ها را زماني تا عمق وجود حس كردم كه شريعتمداري نام مرا هم به ليست سياهش افزود و نوك تفنگ ترورش را به سمت من هم نشانه رفت. … من از فرد معلوم‌الحالي كه نامش پاي يادداشت آمده شكايتي ندارم كه او تكليفش روشن. نويسنده يادداشت از آن دست افرادي است كه آزادي مشروطش را تنها با اين شرط كسب كرده است كه در پروژه تخريب همكاري كند و از يك فرد كه اختياري از خود ندارد و به هرآنچه كه مي‌گويند بايد تن بدهد، انتظاري نيست.

زيرا انسان مستقل هرگز وارد اين بازي نمي‌شود كه اين سرسپردگي از هر اسارتي بدتر است. از سوي ديگر ترجيح مي‌دهم با كوك كننده اصلي اين جريان‌ها در دادگاه روبه‌رو شوم، زيرا كه فتنه‌ها جاي ديگري است. شايد حتي اين پرونده نتيجه‌اي هم نداشته باشد اما به شما مي‌گويم كه اين بي‌نتيجه ماندن هم خود يك هدف است، زيرا ديگر به اين ترتيب تكليف خود را روشن مي‌كنم و از همه چيز دست مي‌شويم، زيرا اميد به سراب بارها بدتر از قطعيت يك خشكي و بيابان مطلق است … كي و كجا خودم را سربازي اجرايي و صفر نشان داده‌ام كه نشان مي‌دهد با اين خصوصيات مي‌توانم در دستگاه رئيس دولت پستي از وزارت به دست بياورم. آيا نوع مكالمه و محاوره من شبيه ادبيات دولت مستقر بود يا اينكه موضع‌گيريهايم اين افراد را دچار شبهه سهم خواهي كرده است؟من تا مشخص شدن راي دادگاه منتظر مي‌مانم كه اين آقايان مدركي مستدل دال بر سهم خواهي ارائه كنند؟ قرار بود 30 سال پيش در اين كشور سياست را اخلاقي كنيم، اما در اين چند سال به سمت و سويي مي‌رويم كه روز به روز اخلاق سياسي‌تر مي‌شود و آن هم سياستي از جنس غيرانساني و كثيف، اخلاقي كه قرباني ميزهاي قدرت مي‌شود …. در عين حال مي‌دانم كه فاصله گرفتن و دشمني اين طيف با هر كسي براي او آبرو مي‌آورد، همانطور كه در اين چندروز و پس از مقاله مذكور، آبروي من نزد خداوند و ملت چند برابر شده است. چهار سال منتقد دولت اصلاحات بودم و از تندروي‌‌هايشان ايراد مي‌گرفتم اما هرگز لحظه‌اي اين ميزان از حرمت شكني عليه من صورت نگرفت…. همه اينها براي من عبرت است و درس اخلاق كه بايد در گذشته خود تجديد نظر كنم، اكنون ناراحتم از اينكه گاهي موضعي گرفته‌ام كه ظاهرا به نفع رئيس دولت وقت تمام شده است، كه حالا بايد شاهد برخورد اين گفتارهاي زشت و هتاكانه باشم كه حالا بنده را متهم به سهم خواهي بكنند؟… باز هم مي‌گويم دنيايي ديگر هست و قيامتي و پاسخگويي، يادتان باشد؟جوهره انقلاب ما اين نبود آقايان و شما آن را درك نكرده‌ايد و حالا قدم در اين راه بي بازگشت گذاشته‌ايد و در تاريكي فرو مي‌رويد. (موج سبز ـ 26مرداد88)

آخوند صانعي: هرچه فشار بيشتر مي‌شود آگاهي و تنفر بيشتر مي‌شود

سايت موج سبز آزادي فیلم و گزارشی از سخنرانی صانعی در تاريخ 21مرداد در حسینیه موسوی شهر گرگان و در جمع گروهی از روحانیون را روي سايتش گذاشته است. بخشهايي از اين سخنراني در زير آمده است:

حبس به کنار، تهدید و تخویف به کنار، اینکه مثلا لباس را در بیاورند که تهدید و تخویف است، تجرید یعنی قطع ارتباط و تخلیه اطلاعاتی او از دنیای خارج، و اینکه تمام روحیه‌اش یک دفعه عوض بشود. خب این خیلی کار خوبی است! پس همه روحیه‌ها را اینطور می‌شود عوض کرد. ما دیگر احتیاجی به تبلیغ نداریم، احتیاجی به هدایت نداریم!

ایشان سپس با هشدار نسبت به چند خطر، از امام‌زدایی و اعمال ناروا به نام قانون اساسی و به نام اسلام و امام به عنوان یک خطر یاد کرد و گفت: می‌گویند یک کسی گفته که رفتیم فلان‌جا و آنجا کتابهای ناجور بود که آنها را آوردیم! اولا تو حق نداری کتابهای جور و ناجور را تشخیص بدهی. به تو چه ارتباطی دارد؟ به قدرتت نناز! ما اینقدر از این قدرت‌ها دیده‌ایم که ذلیل شدند، گریه می‌کردند. بعد آقازاده شهید بهشتی فرمودند بابا اینها کتابهای پدرم بود که آورده‌ام و گذاشته‌ام آنجا. حالا شده کتب ضاله (با تلفظ حرف ضاد از ته حلق!) به تو چه که جمع کنی؟ مگه تو را فرستاده‌اند که کتب ضاله را جمع کنی؟

دعوا بر سر لحاف ملانصرالدین شده. اینهمه کشته شدند و به خاک و خون آغشته شدند، آن یکی می‌گوید من نبودم من نبودم رفیقم بود!… من به یک کسی از مسئولین که واسطه بود، از یک جایی آمده بود و خودش رده دوم و سوم بود، گفتم آقا ابطال کنید انتخابات را، آسمان که به زمین نمی‌آید، گرهی را که می‌شود با دست باز کرد خیلی راحت، ابطال کنید، دوباره انتخابات را شروع کنید با یک شرایط خاصی. او گفت که نه، تقلب نبوده. گفتم آقا! تقلب نبوده که یک کسی گفت هفتاد تا دلیل می‌آورم که توی حوض آب نیست. آن یکی گفت من یک دلیل می‌آورم که هست. بغلش کرد و پرتش کرد توی حوض! گفت حالا آب هست یا نیست؟

آن وقت حالا کار را به جایی رسانده‌اند که دیگر ابطال انتخابات هم نتیجه به حال آن افراد نخواهد داد. هرچقدر فشار بیشتر شود، آگاهی زیادتر می‌شود، تنفر بیشتر می‌شود و من نمی‌دانم چه عاملی سبب این کار شده. اصلا مانده‌ام! فکر می‌کنم که چه شده؟

…، امام تمام آنها که در این انقلاب و نهضت زحمت کشیده بودند، از بعضی‌هایشان هم ناراحت بود، اما در عین حال نگهشان می‌داشت، نمی‌گذاشت له شوند. من اسم نمی‌خواهم یکی یکی ببرم.

حکومت اسلامی حداقل باید با آنهایی که زحمت کشیدند خوب رفتار کند. این کلاس اول سیاست است. منتها چه کنیم که خدا عقلشان را گرفته است. الحمد لله الذی جعل اعدائنا من الحمقاء!

در رژیم سابق از مرده‌ها هم به نفع خودشان استفاده می‌کردند، کوپن می‌آوردند و شناسنامه مرده‌ها را می‌گرفتند که رای بدهند، ولی این را ندیده بودیم که از مرده‌ها هم بترسند! ایشان همچنین از روحانیون و اصحاب قلم خواست که آگاهی بدهند و حقوق مردم را تذکر بدهند، و همچنین از مخاطبان خود خواست که هرکجا به نام هدفشان است، حضور پیدا کنند. این مرجع تقلید صاحب فتوا، تصریح کرد: هرجا حرکتی به نفع هدفتان است، بروید و شرکت کنید.

لااقل به خاطر ماه رمضان قرارها را تبدیل کنند. می‌شود همه زندانیان را آزاد کنند، بگویید ماه رحمت خداوند است، بروید و حداقل بعد از ماه رمضان آنها را بیاورید. بگذارند حداقل اینهایی که فرزندشان کشته شده، در ماه رمضان سر قبر فرزندشان بروند. (موج سبز ـ 26مرداد)

ثبت شکایت علیه رفسنجانی در دادگاه ویژه روحانیت

خبرگزاری حکومتی برنا وابسته به باند احمدی نژاد از ثبت شکایتی علیه هاشمی رفسنجانی در دادگاه ویژه روحانیت خبر داد. این شکایت در مورد وقایع پس از انتخابات و اقدامات دولت رفسنجانی ثبت شده است. خبرگزاری برنا مدعی شده است که این شکایت از سوی یک شهروند مشهدی در دادگاه ویژه روحانیت ثبت شده است.

گزارش خبرگزاری برنا: جواد فردوسيان يکي از شهروندان شهر مشهد طي دادخواستي به دادگاه ويژه روحانيت خواستار رسيدگي به تخلفات هاشمي رفسنجاني در جريان وقايع پس از انتخابات رياست جمهوري و همچنين دوره تصدي 8سال رياست جمهوري وي شد. در اين دادخواست خطاب به قلياني دادستان دادسراي ويژه روحانيت آمده است:سکوت طولاني مدت آقاي هاشمي رفسنجاني درمورد انتخابات دوره دهم رياست جمهوري نوعي حمايت و پشتيباني از اغتشاشگران منجمله فرزند وي بود. (ايران پرس نيو

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر